مامان و بابایی مثل من و شوشو
من و شوشوی عزیز، احساس میکنیم یه خانواده شاد هستیم.
خانواده ای که سه سال رو با عشق و شادی پشت سر گذاشته و حالا در پایان سال سوم و آغاز چهارمین سال می خواد که یک عضو جدید رو هم به این جمع خانوادگی اضافه کنه.
سه سال رو در حالی پشت سر گذاشتیم که هر دو دانشجو بودیم، شرایط مالی خیلی عالی نبود و پشتوانه ای هم از این جهت وجود نداشت.
حالا به لطف خدا شوشو یک شغل مناسب و درخور استعداد و تحصیلات منحصر به فرد خودشو داره.
من هم مقطع دکتری رو شروع کردم و مشغول درسم همچنان. مشغولیتی که همواره بهش عشق می ورزدیدم.
خدای مهربونی داریم که خودش داره اسباب و لوازم سه نفره شدنمون رو فراهم میکنه.
من و شوشو به لطف خدا حتما مامان و بابای خوبی واسه خلقتی خواهیم شد که خدا به ما ببخشه.
به امید پروردگارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی